تک آهنگ
بازی کم حجم pc
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
مکعب روبیک یک پازل مکانیکی است که در سال 1974 توسط ارنو روبیک مجسمه ساز و پرفسور معماری در کشور مجارستان اختراع شد. نرم افزاری را که امروز در سایت راسخون برایتان آماده کرده ایم یک روبیک مجازی می باشد. نرم افزار Rubik's Cube یک روبیک مجازی بوده که تمامآ دارای ویژگی های نوع حقیقی خود می باشد و میتوان آنرا در محیط شبیه سازی شده و سه بعدی در کامپیوتر ساخت. شما در این برنامه به راحتی می توانید با حرکت موس و کیبورد مربع های سطوح مختلف روبیک را جا به جا کنید تا در نهایت اقدام به ساخت آن نمایید. از دیگر امکانات این برنامه داشتن نمایشگر زمان جهت بدست آوردن مدت زمان ساخت روبیک از لحظه ی شروع و نیز قابلیت ذخیره سازی مراحل ساخت روبیک اشاره نمود. این برنامه به صورت پرتابل بوده و نیازی به نصب ندارد.
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
www.rasekhoon.net/software/download-5344.aspx
رمز فایل:www.rasekhoon.net
Ragdoll Cannon از بازی های فیزیکی سرگرم کننده و خاص است که قوانین علم بالستیک تا حدودی در آن رعایت گردیده و شما باید با تعیین زاویه و شدت شلیک، هدف گیری کرده و عروسک های کهنه ی غیرقابل کنترل را به طرف جعبه هدفی که روی آن HERE نوشته شده شلیک کنید. هرگاه در هدف گیری خود موفق بودید و عروسک ها به جعبه برخورد کردند، کنار گزینه های موجود در صفحه بازی گزینه ای به نام Next Level ظاهر ی شود که با انتخاب آن به مرحله بعد راه پیدا خواهید نمود. نوع شلیک و حرکت های بدون تعادل عروسک ها در این بازی به علاوه محیط کاغذ مانند، موسیقی متن و صدای شلیک، جذابیت بیشتری به بازی بخشیده اند. با پیشروی در مراحل بازی سخت تر می شود و هرچه عروسک کمتری استفاده کنید نتیجه بهتری بدست خواهید آورد.
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
www.rasekhoon.net/software/download-7083.aspx
رمز فایل:www.rasekhoon.net
خدایا از من دور نیستی که به دور دست ها بنگرم
از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم
پنهان نبوده ای که برای پیدا کردنت از پای در آیم
با همه نا پیدایی در همه جا پیدایی
الهی خود را فراموش کرده ام که به یاد تو باشم
از دیگران گسسته ام که به تو بپیوندم
تو را در آیئنه چشمانم می بینم
در پرده پندارم در جای جای وجودم
در محراب سینه ام
در کعبه ام
الهی تو درجویبار رگهایم جریان داری
در همه نفسهایم جاری هستی
در شگفتیهای وجودم بودنت را به تما شا گذاشته ای
هر نگاهم تو را آیئنه داری می کند
و هر طپش دلم تو را فریاد می زند
خدایادر کعبه چرا؟
تو در دیده منی سر گشتگی در بادیه ها چرا؟
تو در دل منی در بی سوئی ها و بی کرانگی ها چرا؟
نو در جان منی !!!
مرا کسی نساخت، خدا ساخت،
نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم.
کسم خدا بود، کس بی کسان.
در باغ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی گشتم
و از چشمه ایمان سیراب شدم
و در هوای دوست داشتن دم زدم
و در آرزوی آزادی سر برداشتم
و در بالای غرور قد کشیدم و از دانش طعامم دادند
و از شعر شرابم نوشاندند و از مهر نوازشم کردند تا :
حقیقت دینم شد و راه رفتنم و خیر حیاتم شد و کار ماندنم و زیبایی عشقم شد و بهانه زیستنم!
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.
و اما خبر بد
این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
.....................
حالا من کى مى تونم برم خونهمون ؟
دختر ها :
۱.توی ماهیتابه روغن میریزن
۲.اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
۳.تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
۴.چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن
پسرها :
۱.توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
۲.توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
۳.ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
۴.توی ماهیتابه روغن میریزن
۵.توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
۶.یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
۷.چند تا فحش میدن
۸.دنبال کبریت میگردن
۹.با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
۱۰.ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!
۱۱.ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
۱۲.تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
۱۳.چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
۱۴.میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
۱۵.تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
۱۶.روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
۱۷.تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
۱۸.دنبال نمکدون میگردن
۱۹.نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
۲۰.دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
۲۱.نمکدون رو پر از نمک میکنن
۲۲.صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
۲۳.نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
۲۴.بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
۲۵.چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
۲۶.توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
۲۷.با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
۲۸.صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
۲۹.سریع برمیگردن توی آشپزخونه
۳۰.تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
۳۱.ماهیتابه رو میندازن توی سینک
۳۲.دنبال ظرفهای مسی میگردن
۳۳.قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
۳۴.چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
۳۵.یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
۳۶.چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
۳۷.یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
۳۸.روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
۳۹.چند تا فحش میدن و بلند میشن
۴۰.نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
۴۱.قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
۴۲.چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
۴۳.با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
۴۴.پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
۴۵.نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن
ببار باران
که دلتنگم....مثال مرده، بی رنگم
ببار باران
بزن بر شیشه قلبم....بکوب این شیشه را بشکن
که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد
ببار باران
درخت و برگ خوابیدن
اقاقی....یاس وحشی....کوچه ها روزهاست خشکیدن
ببار باران
جماعت عشق را کشتن
کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن
ولی باران ، تو با من بی وفایی
توهم تا خانه ی همسایه می باری
و تا من
میشوی یک ابر تو خالی
مگر میشود
با سنگ انداختن های پیاپی در آب ،
ماه را از آب گرفت ؟!!
طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف